نقد فیلم سینمایی «زن بدلی» به کارگردانی مهرداد میرفلاح که پنجشنبه هفته گذشته از آیفیلم فارسی پخش شد را در این گزارش بخوانید.
به گزارش آیفیلم، «زن بدلی» به کارگردانی مهرداد میرفلاح، خودش بدلی از یک فیلم آمریکایی به اسم «مرد خانواده» است. شادي نامزد آرش او را به دليل سفر به خارج ترک مي کند. 10 سال مي گذرد. فیلم قصه زنی به اسم شادي است که در هيئت يک مهندس موفق به ايران باز ميگردد. شبي که آرش مي خواهد او را ببيند به خواب مي رود و در خواب به 10 سال پيش بازميگردد. حال او زن آرش است که با چالش های يک زن طبقه متوسط درگیر است. مهرداد میرفلاح که دستیاری کارگردانی چون احمدرضا درویش را در فیلم «دوئل» در کارنامه خود داشته و فیلم اولش «خاکستری» را بر اساس فیلمنامهای از تهمینه میلانی ساخته، به نظر می رسد در فیلم دومش قصد ساخت یک اثر اقتباسی را داشته باشد؛ اما «زن بدلی» به بدلی از فیلم «مرد خانواده» اثر برت رانتر بدل می شود. فیلم نتوانسته فضای کمدی و طنازانهای را که دنبالش بوده، به درستی و در یک ساختار سینمایی شکل دهد و در عوض به طنزهای شبانه تلویزیونی بدل شده، با فیلمنامهای پر از حفره و بازیهایی که اشکال دارد. حتی شاهد برخی نواقص فنی مثل تغییر و پرش رنگ در صحنهها هستیم. ضمن اینکه میزانسها به شدت شلخته بوده و فاقد انسجام و معنابخشی لازم است.
اما آنچه بیش از هر چیز جای نقد دارد، ایده مرکزی قصه و پیرنگ اصلی آن درباره مفهوم خوشبختی که شادی به دنبال اوست. موقعیتی از خوشبختی که شادی در آن تحقیر و تنبیه می شود. اگر شادی را در اینجا نه صرفا به مثابه اسم کاراکتر که به معنای مفهومی آن در نظر بگیریم، رمز و راز خوشبختی در قصه به معنای عدم شادی است و این خود می تواند نقض غرض فیلم باشد.
فیلم از یک کلیشه غلط که پولداری را تقبیح کرده و سعادت را در فقر جستوجو می کند، به روایت قصه خود می پردازد. به این معنی که شادی که دختر پولداری است، جایش با زنی فقیر عوض می شود تا او با تجربه یک موقعیت و زیست فقیرانه، لذت های واقعی زندگی را کشف و تجربه کند و مثلا از کلهپاچهخوردن لذت برده و احساس خوشبختی کند! تمی که در سریال «زیرزمین» هم شاهد آن بودیم. نگاهی گنج قارونی در سینمای فیلمفارسی که سراسر شعار است و جعل واقعیت. شعارهایی که به تقدیس فقر می پردازند و این اتفاقا با نگاه دینی و عرفانی ما هم در تضاد است؛ چنانکه پیامبر سخن مشهوری دارد که از دری که فقر وارد شود، ایمان از در دیگرش خارج می شود.
در پایان هم طبق سنت ديرينه فيلمهاي فارسي، همه چيز به خوبي و خوشي پايان مي يابد. شادي، بابت گناهي نکرده تنبيه مي شود و جالب اينکه خود او هم معلوم نيست براي چه احساس ندامت مي کند و دوست مي دارد زندگي فقيرانهاش را ادامه دهد.
این البته به معنای تطهیر زندگی اشرافی یا پولداری نیست. مسئله این است که اساساً تعریف خوشبختی در چارچوب و نگاه طبقاتی، روایت ناقصی از خوشبختی است. در این ترازو البته سهم فقر در بدبختی بیشتر است. در فیلم «بوتیک» حمید نعمت الله دیالوگی وجود دارد که شخصیت زن قصه میگوید پول خوشبختی نمی آورد اما فقر حتماً بدبختی می آورد.
از این بحث که بگذریم، باید به ماهایا پطروسیان اشاره کنیم؛ بازیگر توانمندی که حالا دست کم یک دهه است که خیلی کم او را روی پرده سینما و در فیلمها می بینیم. از او بازیهای خوب و ماندگاری در فيلمهايي چون «پرده آخر»، «ناصرالدين شاه آکتور سينما»، «هنرپيشه»، «دیگه چه خبر» و این اواخر «اسب حیوان نجیبی است» بودیم؛ اما در اینجا به واسطه اشکالاتی که در شخصیت پردازی کاراکتر شادی وجود دارد، توانمندی او در اجرا و بازی به بار نمی نشنید و در واقع بازی او قربانی شخصیت پردازی بد کاراکتر می شود.
فیلمبردار کار هم جمشید الوندی است که توانمندیاش را در فیلم «شب های روشن» اثبات کرده بود؛ اما همه این عوامل با وجود سابقه درخشان و تواناییهایی تخصصی، به دلیل فیلمنامه و اجرای بد نمیتوانند قابلیتهای خود را در فیلم و قاب تصویر به نمایش بگذارند. متاسفانه وقتی به جای ساخت فیلم اقتباسی، فیلم تقلیدی می سازیم، اثرمان اصالت خود را از دست می دهد و بدلی میشود.
در واقع «زن بدلی» بیشتر ناظر بر ساختار فیلم به عنوان فیلمی بدلی است. حتی برخی از دیالوگهای فیلم هم برگفته از فیلم «مرد خانواده» و اینجا صرفاً جای زن و مرد بدلی عوض شده است. «مرد خانواده» فیلمی رمانتیک بود که مسائل زناشویی را هم مطرح میکرد؛ اما در «زن بدلی» هیچ حرف و حدیثی در این باره زده نمی شود. فیلم البته لحظات مفرح و بانشاطی دارد؛ اما آنقدر از فیلمنامه و کارگردانی ضربه خورده که نمی تواند مخاطب را با خود همراه کند.
به قلم سید رضا صائمی برای وبسایت آیفیلم فارسی
بیشتر بخوانید:
آشنایی با فیلم سینمایی «زن بدلی»
معرفی فیلمهای آخر هفته آیفیلم
صعود مهران مدیری و محسن تنابنده به مرحله نهایی
ا.ا/ ط ه